جدول جو
جدول جو

معنی بان ویل - جستجوی لغت در جدول جو

بان ویل
تئودور، شاعر فرانسوی است متولد سال 1823 و درگذشته به سال 1891 میلادی او پیروی از مکتب ویکتور هوگو و آلفرد دوموسه و تئوفیل گوتیه میکرده است، پارچه و یا نخی که بدان هر چیزی را بندند، بسته و توده از هرچیز، چون بسته و تودۀ کاغذ و امثال آن، مأخوذ از فرانسوی، گروه و دسته ای که هدف و مقصود خاص دارند، جمعی که گرد هم آیند و برای انجام دادن کاری هریک وظیفه ای بعهده گیرند، مثل، باند قاچاقچی، باند هروئین ساز و هروئین فروش، باند بچه دزدها و ... باندبازی، دسته بندی، باریکه ای آسفالت شده از زمین فرودگاه که هواپیما بر آن فرود آید
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چاه ویل
تصویر چاه ویل
چاهی بی انتها در جهنم
فرهنگ فارسی عمید
(وَ)
دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان اهر. واقع در 22 هزارگزی شمال خاوری اهر و 11 هزارگزی شوسۀ اهر کلیبر، ناحیه ای است کوهستانی و معتدل دارای 6 تن سکنه که شیعی مذهب و ترک زبانند. این دهکده از چشمه سار مشروب میشود، محصولاتش غلات و راهش مالرو است. و قشلاق ایل چلیپانلو بدانجا میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
منسوب به بانه است و بانه از محال کردستان است
لغت نامه دهخدا
(ژانْ)
نام کرسی بخش اور-ا-لوار ولایت شارتر دارای راه آهن و 1192 تن سکنه
لغت نامه دهخدا
(بیَنْ)
ژان باتیست لو موان دو. (1680- 1768 میلادی) از حکام مستعمراتی فرانسه در امریکا. برادر سیور د ایبرویل در 1697 میلادی به نزد برادرش به ناحیۀ هوادسن و در 1698 میلادی به می سی سی پی سفلی رفت ودر آنجا مهاجرنشین لویزیانا را تأسیس کردند و وی بعداً حاکم آنجا گردید. در 1710 میلادی موبیل و در 1718 میلادی نیواورلئان را بنا نهاد. (دائره المعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا
نام چهار شهرک است در ممالک متحدۀ آمریکای شمالی: یکی در دویست هزارگزی شیکاگو، در جمهوری ایلینویس، دوم در 65گزی فرانکفورت درجمهوری کنتوکی، سوم در هشتادهزارگزی هاریسبورگ در جمهوری پنسیلوانیا، چهارم در 220هزارگزی ریچموند در جمهوری ویرجینیا، (از قاموس الاعلام ترکی) (از لاروس)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
قیصر ملقب به بانویه. محدثه بود و از ابوالخیر باغبان روایت کرده است و بسال 607 هجری قمری درگذشته. (از اعلام النساء ج 4 ص 225)
نام مادر ابواسحاق ابراهیم بن شهریار کازرونی از متصوفۀ معروف قرن پنجم است. (شیرازنامه ص 105 از تاریخ عصر حافظ ص 138)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان حومه بخش اسکو شهرستان تبریز در مسیر راه شوسۀ اسکویه به خسروشاه، سکنه 2298 تن، محصول عمده غلات و انگور و گردو و بادام، از دو بخش تشکیل شده: باویل بالا و باویل پائین، (ازفرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)، در نزههالقلوب این نام به صورت باویل رود آمده است، رجوع به باویل رود شود
لغت نامه دهخدا
(بِ)
: بورسیپا شهری بود که رب النوع نبو در آن دارای پرستشگاه بود، بعدها در نزدیکی همین شهر، مردوک خداوند بزرگ بابلیها پرستیده شدو بعد در همانجا شهر نامور باب ایل، بابل (در خدا) بوجود آمد. (فرهنگ ایران باستان چ اول ج 1 ص 119)
لغت نامه دهخدا
ده کوچکی است از دهستان بهرآسمان بخش ساردوئیۀ شهرستان جیرفت در 36هزارگزی جنوب ساردوئیه، 13هزارگزی خاور راه مالرو بافت - ساردوئیه، دارای 5 تن سکنه، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(بِ وَ)
ده کوچکی است از دهستان سرمشک بخش ساردوئیۀ شهرستان جیرفت در 38هزارگزی شمال باختری ساردوئیه و 12هزارگزی شمال راه مالرو بافت به ساردوئیه. سکنۀ آن 7 تن است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان دلگان بخش بزمان شهرستان ایرانشهر که در 115 هزارگزی جنوب بزمان بر کنار راه مالرو مندبه کوران قلعه در جلگه واقع است، ناحیه ای است گرمسیر و دارای 500 تن سکنه و آب آن از قنات تأمین میشود، محصول عمده آن غلات و خرما و لبنیات و شغل مردمش زراعت و گله داری و راهش مالرو است، طایفۀ بامری در آنجا سکونت دارند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
دهی است از بخش گوران شهرستان شاه آباد که در 37 هزارگزی شمال باختر گهواره و 3 هزارگزی آئینه وند واقع است، ناحیه ایست کوهستانی سردسیر و دارای 150 تن سکنه می باشد، آب آنجا از چشمه سار تأمین میشود، محصول عمده آن غلات دیم و لبنیات و شغل مردمش گله داری است، اهالی آن از تیره اسپهری قلخانی هستند و زمستانها اکثر به گرمسیر پشت تنگ زهاب میروند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان ولدبیگی بخش ثلاث شهرستان کرمانشاهان که در 28 هزارگزی خاور نهر آب و 4 هزارگزی شمال کره تپه واقع است، ناحیه ایست کوهستانی و سردسیر و دارای 150 تن سکنه، آب آنجا از چشمه تأمین میشود، محصول عمده آن غلات و لبنیات و توتون و برنج و حبوبات وشغل مردمش زراعت و گله داری است، ساکنان آن از طایفۀ ولدبیگی هستند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(زِ)
دهی است از بخش چوار شهرستان ایلام که در 12 هزاروپانصد گزی باختر چوار و 12 هزارگزی باختر راه شوسۀ ایلام به شاه آباد واقع است و دارای 350 تن سکنه است، آب آن از رود خانه مورت، محصول آن غلات، شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی قالی بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
تصویری از با سیل
تصویر با سیل
یکنوع باکتری مانند میله باریک است
فرهنگ لغت هوشیار
آستین آلوده به لجن و گل و لای
فرهنگ گویش مازندرانی
بواسیر
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی پیمانه ی دستی، در آبدنگ و آسیاب ها پیمانه ای با ظرفیت
فرهنگ گویش مازندرانی